زندگی به سبک ام پی تیری !!!(از همه در & از همه جا )

سلام !
خوبید؟ 

من خوب خوبم !
روزگارم بد نیست ! می شه گفت خوبه ! 

همه چیز  بر وقف مراد است و هی نفسی هم می یاد و می ره ! 

88 خوب داره خودشو نشون می ده و تا الانش راضی کننده بوده !
اون دو کیلومتر برگه ایی که به کمد زدم و باید یک به یک به عنوان برنامه و هدف زندگی اجرا بشه تا الان لنگان لنگان ،تا یه حدودی در زمان مشخص شده اجرا شده .(خیلی هاش کامل نیست اما خوب یه ریزه هم که شده بهش پرداختم !تازه خیلی هاش وسط کار تغییر مسیر داده و راه بهتری براش پیدا شده و بهتر از اونی که فکر می کردم و می خواستم شده !مارجانیکا شکرت !)  

  

زندگی به سبک  mp3  را خیلی خیلی دوست دارم! 

با اینکه هیچی انرژی برام نمی مونه  و حسابی خسته می شم و دلم لک میزنه واسه یه روز بی خیالی و قدم زدن بی هدف تو خیابون و به قول دوستان ولو لوژی !!!! یا یه خواب کامل و 24 ساعته ! اما دوسش دارم . 

واسم لذت بخشه ! 

این نوع زندگی یکم دنیاتو محدود می کنه به کارهایی که باید انجام  بگیره و واسه همین کمتر با دنیایی که واقعی تره برخورد می کنی و این یکم روحتو آروم می کنه چون کمتر با چیزهایی که دوست نداری برخورد می کنی . ذهنت بیشتر درگیر حال می شه و کمتر به آینده ی مجهول و گذشته ی معلومت  می پردازه و می شی اونی که واقعا هستی نه اونی که بودی یا قراره باشی !  

 

الان دغدقه ها و برنامه هام جالب شده ! 

شنبه تا جمعه همش درگیر   

21  واحد درسی  

کار آزمایشگاه و مطالعه مازاد تا بتونم پا به پا فوقی ها کار کنم   

نوشتن مقاله  

کلاس زبان( جبران نامردی که ترم قبل در حقم شد و خیلی ناجوانمردانه مردود شدم .دوباره همون ترم قبل را می خونم و واسه اینکه حوصله چیزی که بلدم را ندارم تصمیم گرفتم این ترم کلی متن تخصصی رشته ام را ترجمه کنم و 504 را بخونم و از استاد این ترم برای کمک در این موردها استفاده  کنم تا نمره ی کلاسی هم بالا بهم بده ) 

تکواندو (عزا می گیرم اینو چیکار کنم چون خیلی خیلی کم وقت می کنم برم ساعتی که استاد خودم هست و فکر کنم مجبور بشم برم با شاگرد استاد فعلا و  تا بعد و موقع آزمون !  

کوه و سنگ نوردی (من عاشق سنگ نوردی و پاندول شدن تو هوا و سقوط از  ارتفاع هستم .وای که فوق العاده لذت بخشه.اصلا نمی شه ازش گذشت هرچند خیلی کمش کردم . )  

کارگاه هنری و حسابداری کارگاه و خرید جنس و فروش دست ساخته ها (همه دانشجوییم و وقتمون کمه و خیلی کم کار می کنیم .و الا در آمد بالایی داشتیم .خیلی باعث روحیه و خلاقیت می شه ) 

روزی یه کار خونه هم انجام می دم (ظرف شستن و جارو و....) 

موسیقی هم فعلا تعطیل .تا ان شا الله اگه فرصت بشه تیر دوباره برم کلاس !دلم لک زده واسه نت و ساز و نواختن !  

 

بعضی شبها آرزو می کنم کاش به جای 24 ساعت هر شبانه روز 48 ساعت بود تا من راحت تر به همه کارهایی که می خوام برسم (آخه کلی کار دیگه هم هست که به علت کمبود وقت فعلا فاکتور گرفته شدن .یه سری شون هم علاوه بر کمبود وقت  مشکل کمبود بودجه هم دارند.) 

 

( وای در کمد بازه ،چشمم افتاد به  سبد لباس ها ی اتو نشده یه کوه لباس دارم اتو کنم اما وقتش نیست و دم رفتن به مهمونی یا دانشگاه بنده تازه دست به کار اتو کردن می شم !!!! همه دم درند .بنده نشستم اتو می کنم .خیلی باحالم !!!)   

------------------------------------------------------------------------------------------------------ 

وای مارجانیکا می دونه چقدر از اینکه با استاد  کار می کنم خوشحالم.خیلی باحال و دوست داشتنیه .اصلا آدم با کار کردن با اون خسته نمی شه .کلی جالبه این بشر . 

تو کار جدی و سخت گیر .در بقیه موارد هم دلسوز و شوخ طبع . 

(مثلا می گی استاد فلان چیز را نمی تونم پیدا کنم .موبایلشو می گیره سمتت می گه زنگ بزن 118 اونجا پیداش نکردی 115 125  و  معراج هم هست !!!!تماس بگیر ان شا الله پیدا می شه !) 

 

همه دوستش دارند از لیسانس تا فوق و اساتید و ... 

 

انشا الله صد سال زنده باشه و سایه اش رو سر خانواده و بچه هاش .واسه ما که خیلی زحمت می کشه بیشتر از اونی که وظیفه اش و ازش توقع می ره !  

 

خوب درس می ده .توضیح عالی می ده ومجبورت می کنه خودت هم نخوای فعال باشی .صدبار یه چی را بپرسی با  حو صله واست جواب می ده . 

تازه ماشینش را هم به دانشجو  فوق قرض می ده !!!!فکرشو کن !من که شاخ در آوردم تا دیدم ! 

 

--------------------------------------------------------------------------------------------- 

امشب که دلو زدم به دریا و دارم می نویسم و بی خیال چند تا کارها شدم دلم می خواد از هر دری صحبت کنم . 

خواب پریشبو چقدر دوست داشتم .خیلی باحال بود .چقدر آدمه تو خوا ب یه جوری بود .مهربون و دلنشین وقتی بیدار شدم دلم واسش تنگیده بود .کاش بازم بیاد به خوابم .  

 

 

------------------------------------------------------------------------------------------------------ 

این شعر دیونه ، از قفس پرید محمد زارع هم مثل بقیه کارهاش قشنگ و شنیدنیه ! 

چقدر قیافه این پسر مظلوم وآرامش بخشه .به دل می شینه .مخصوصا تو همین کلیپ  این آهنگش اونجایی که دستش تو جیبشه ! 

------------------------------------------------------------------------------------------------------- 

این قسمت مخاطب خاص داره : 

نمیدونم هنوز اینجا را می خونی یا نه .وقتی بهم گفتی اینجا را پیدا کردی و از حرفات فهمیدم که خوندیش تعجب کردم .آخه نباید طبق گفته ی خودت این کارو می کردی .  

می دونی خیلی این صحبت بعد از 8 ماه و شنیدن حرفات  مفید فایده بود  

اما یادآوری چند نکته که مطمئنم متوجه اش نشدی لازمه :  

گفتم بهت هر شب دعات می کنم و تو در جواب گفتی سعی کن نری تو رویا و خیال پردازی نکنی ! 

اما دلیل دعای هر شبم : تو خیلی کمک کردی بهم .ممولم بودی اما اون 5 شنبه ی سیاه دلمو شکوندی نا خواسته و از سر درد دعای بد برات کردم اونم 2 تا !تو دل شکستن به حقه که مرغ آمین صداتو می شنوه و دعاتو مستجاب می کنه .من مریم مقدس نیستم اما دلم شکست و مطمئنم دعام می گیره .همیشه مواظب بودم کسی را نفرین نکنم اما اون شب اینقدر غم رو دلم بود که فقط اون نفرینه آرومم می کرد .بعد چند روز پشیمون شدم از دعای بد اما دیر شده بود . 

حالا هر شب دعات می کنم تا دومین دعام حداقل مستجاب نشه  دلم می خواست جبرانش کنم! 

  

همیشه تو رویاها فقط خوبیها و چیزهایی که دوست داریم جا می گیره .قرار نیست تو رویاها هم حرص بخوریم و ناراحت بشیم .نسخه ایی که از آدمها تو رویاهامون می سازیم با واقعیت آدمها ی رویامون زمین تا آسمون فرق داره .تو این نسخه فقط خوبی ها  جا می گیره . 

پس نگران رویاسازی من نباش .شخص توی رویای من فقط قسمتهای خوبه تو را داره و نمی تونه خوده خوده تو باشه .خودتو با من چیکار داری .(اگر بعد از 8 ماه هم اومدم رو خطت  فقط واسه اینکه دلم تنگ شده بود .همین و همین !)  

 

من تو اون ماجرا بچه بازی کردم .لجبازی کردم .می خواستم لج در بیارم .اینها اشتباهات من بود .اما تو همین اشتباهات هم درست عمل کردم .خودم بودم .قبل این ماجرای آخر من با تو خداحافظی کردم که دوستانه و با یه خاطره ی خوب تمام شه .به اون دوستت هم گفتم برو دنباله زندگیت .نامردی را تمام  کردین هم تو و هم دوستت .

نفهمیدم چرا این کارو کردین .مهم هم نیست چون الان می فهمم اگه این اتفاق نمی افتد من هنوز تو مسیر اشتباه بودم و خیلی چیزهایی که الان دارم و نداشتم . همون مثل عدو شود سبب خیر عینا اتفاق افتاد واسه همین هم بازم ازت ممنونم . 

می دونی دوست ندارم دیگه هرگز باهمدیگه روبرو بشیم .واسه همین سپردمت دست مارجانیکا .اگه یه روزی فهمیدی چه کردی با من و عذاب وجدان گرفتی  برو سراغ خدات.امیدوارم ببخشدت. 

یه لطفی کن  

مردونگی کن ،جوانمردی نشون بده و دیگه نیا وبلاگ من .به هیچ وجه .دوست ندارم نوشته هامو بخونی . 

نمی خوام این وبلاگو هم از دست بدم . و الا حذفش می کردم . 

ممنونت می شم . 

 

امیدوارم بعد از این هم اتفاقی نیافته که یاده من بیافتی و کلا فراموش کنی کسی به این نام ونشونی  میشناختی  

همچنین این آرزو را برای خودم دارم. 

برو خوش باش جوون و زندگیتو کن و ازش لذت ببر  

خداحافظ برای همیشه !  

همین الان صفحه را ببند و دیگه هیچ وقت  نیا  اینورا

(خبر ندارم دوستت هم اینجا را می خونه یا نه اما اگه می خونه در مورد ایشون هم نظرم همینه .دوست ندارم ایشون هم نوشته های منو بخونه )

----------------------------------------------------------------------------------------------------- 

 

 

 

این هشتاد و هشتیه الکی الکی خوشمه .از تنهاییم لذت می برم . مارجانیکا را شکر  صبح تا شب واسه خودمم . 

همه تا دلتون بخواد ماجرای عشقی دارند و بنده هم که روم نوشته گوشه مفت !  

مخزن السرار هم شدم .  

کلی هم الکی الکی ارج و قرب گرفتم نزد خانواده هاشون .بنده خدا پسره کلی خرج می کنه طرفو مهمون می کنه و کادو براش می یار ه، تو خونشون بنده جورپسره  را می کشم  و به نام بنده ختم به خیر می شه ! 

  

تازه چقدر مردم دست و دلوازند !مارجانیکا شانس بده . یارو زوری کرایه راه می داد حالا در عرض 2 ما ه  حدود 400 هزارتومان کادو داده و 600 هزار تومان کادو گرفته !!!!!!!! 

 

ازم پرسید چرا با هیچکی رفیق نمی شی ؟ 

گفتم عزیزم حسودیت می شه من راحت دارم زندگی می کنم و با همتون متفاوتم !اولا سری که درد نمی کنه دستمال نمی بندند .دوما مار گزیده از ریسمون سیاه و سفید می ترسه عمرا  من به کسی رو بدم .نا سلامتی فمنیستم بعد دله دیونه  واسه خودش دوست می داره و خوشش می یاد . استغفر الله . خوشم شد که حسابی ادب شد دلکم )سوما ما که شانس نداریم می یایم ابروشو درست کنیم می زنیم کورش می کنیم . می ترسم با یکی دوست بشم پول بلیت اتوبوسشم من بدم ! 

 ترکید از خنده و گفت واقعا متعاقد شدم .اما خوب ضرب المثل بلدیها  

گفتم : اوهوم ! 

حالا  برو فکر کن این بار چی  واسش بخری و اگه اینو گفت چی جواب بدی و اگه اون کارو کرد تو چی کار کنی   و نگران باش نکنه زیر سرش بلند بشه و ... 

واییی خوش به حاله خودم که خر ندارم  از خرجین و کاه  خبر ندارم  

اینم واسه حسن ختام !!!! 

مرد از خنده !  

------------------------------------------------------------------------------------------------------- 

در راستای متفاوت بودن با بقیه و حفظ غرور همیشگی و حفظ شعاع دید تا نوک بینی  ما هرگز تن به خفت و خواری دوستی با این پسران بی وفا و .... نمی دهیم این - این /  !!!!!!!!!!!!!!!!! 

ما از زندگی mp3 خود نهایت لذت را می بریم  .و در همین راستا جایی برای کسی نداریم . 

(حالا اگه یه سواری با اسب سفید و دارای مدرک دکترای phd  و خانه و ماشین(ترجیحا مدل بالاتر از ماشینه خودمان ) و ویلا و فقط با قصد ازدواج جلو آمد یه جایی ،یه گوشه ،کناری  جاش میدیم دیگه . 

چی کار کنیم .دلمون رحمه .از خود گذشته ایم و کم توقع !!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

 

------------------------------------------------------------------------------------------------ 

 

از آنجایی که بنده گوش مفت تشریف دارم .کلی قصه ی زندگی اطرافیان را شنیده ام از خواهر زندایی گرفته تا نوه ی دختر عموی  مامان  و در همه ی این حکایتها بنده به این نکته پی بردم که واقعا شکرت که جای خودمم ! 

---------------------------------------------------------------------------------------------------- 

ما زندایی مان را بسیار بسیار دوست می داریم زیرا که حق خواهری هم برای ما به جا می آورند و همراهه خوبی اند ! 

13 بدر با دایی و خانواده ی دوست بابا خیلی خوش گذشت  .خیلی خیلی 

 

ما این دکتر دایی را هم دوسش می داریم . خیلی خوبه .خدا حفظش کنه . 

----------------------------------------------------------------------------------------------------- 

 

 راستی شنیدین تخت جمشید را هم  یه استاد شیرازی  تکذیب کرد !! جلل خالق !  

 

------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

خوب دیگه تا طوماری دیگر بدرود  

 

خوش باشین جوونها !!!!!!!!!!!!!!!
یووووووووووووووووووووووو هووووووووووووووووووووووووووووووووووووو 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
پنهان جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:55 http://okaliptus.blogfa.com

هنوزم همون طوریه. قبلا هم دقیقا همین حس رو میگرفتم از نوشته هات.
داری بالغ میشی دختر بچه. عوضش من پیرتر.

چه جوریه ؟ چه حسی می گرفتی ؟

پریزاد شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 23:49

درود چیستای عزیز ...
خوشحالم که می بینم اینجا هستی و می نویسی ....
راستش بابت این همه کار بهت حسودیم شد ... زندگی من از نوع فلاپیه نه mp3 !!!
تازه دارم کلی به این جناب خدا التماس می کنم کاش روزهاش به جای 24 ساعت 12 ساعت می بود و زودتر می گذشت !!! به هر حال که خوشا به سعادت حضرتعالی و کارهای بی نهایتتان ....
88 تان پابرجا

[ بدون نام ] جمعه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 21:42

سلام
بعد از چند ماه دوباره نوشتت رو خوندم کاش معلوم می کردی که مخاطبت را تو ی اون قسمت مخاطب خاصت می گفتی (یک جوری بهم بگو).
داشتم میترکیدم که بعد از یک ماه و اندی مجبور شدم ازت این تقاضا را بکنم
انشا الله که مخاطبت من نباشم

خودتون را معرفی نکردین.از کجا بدونم شما کی هستین؟تا بگم مخاطبم شمایید یا نه !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد