دلم گرفته !

سلام !
 

حالا که وقت دارم و تا ۵ فروردین که تو خونم  هر روز دارم می نویسم ! 

 

راستش یا به قول اصفهانی ها راسیاتش !!!!!!!!!!!!! 

دلم گرفته حسابی !
 

تازگی ها به این باور دارم می رسم که حق داشتند وقتی می گفتند تو  ، تو جامعه نگشتی !
البته گشته بودم اما دقت کافی و لازم را  نداشتم و خیلی چیزها را نمی دیدم یا اگه می دیدم دقت نمی کردم .   

اصلا انگار من تو یه دنیای خیالی زندگی می کردم .  

اما بعد از یه ماجرا دقتم بیشتر شد . خواست مارجانیکا بود که اون اتفاق بیفتده و من پرده ایی که جلوی چشمام بود بره کنار !
خیلی این دنیا و این آدمها بی رحم  و بی چشم و رواند !
همش به فکر خودشونند 

تا براشون سودی نداشته باشی کاری بهت ندارند .  

تا محتاجشون نشدی و بهشون نیاز نداری  ولی تو براشون مفیدی رفیق و دوست فابریکند اما  مارجانیکا اون روز را نیاره که بهشون گیر باشی !!! 

هر چند اتفاق خاصی نمی افته  اما از لحاظ روحی داغون می شی چون می فهمی یه دوست واقعی  نداری و کاسه ات جایی که رفته پیاله هم بر نمی گرده چه برسه قاب قدح !!!!  

  

اما  چه می شه کرد حالا عادت کردم . فقط بعضی شبها که دیگه خیلی خیلی دلم می گیره و غصم می شه تا صبح گریه می کنم .  

    

این گریه ی خوبه !‌صبح که بیدار می شم آرومم کرده . کینه و ناراحتیم را می شوره . نمی ذاره رسوب کنه .  

  این خوبه !
  

دلم گرفته !!!! 

---------------------------------------------------------------------------------------------- 

  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد