خط من .. فکر من !!!!

اتاقو مطابق همیشه مرتب می کنم .همه چیز سر جای خود تا جهانم به سامان بشه .  

کتاب های آمار و زراعت و جزوه چاپی هوا و اقلیم و کلاسور جزوه ها و کتاب مونتاژ سیستم و کتاب های زبانم و دفتر روزانه و برنامه ریزی و  دفتر خاطرات و موبایل و جامدادی و جزوی تکواندو را مرتب می چینم روی تخت !
واسه این اینکارو می کنم که باید به همه شون رسیدگی کنم ! که یادم باشه قبل اینکه تخت پذیرای تن خسته ام باشه باید یک به یک به کار این هایی که روی تخت ولو  شدن رسیدگی کنم . 

سیستمو روشن می کنم . تا می یاد بیاد بالا جزوه تکواندو را بر می دارم یه دور از روی فرم هایی که برای آزمون باید بلد باشم می خونم و جزوه را می اندازم زمین و شی جاک : 

تمام فرم را می زنم . با دقت و قدرت !  

ضربات محکم و استوار ! 

سیستم آماده است می یام اینجا و شروع می کنم به نوشتن . 

چند روز پیش تبلیغشو دیدم . اسمش و بازیگرهاش خیلی زود جذبم کرد 

 

همیشه از نیکی کریمی خوشم می یومده .اون سادگی و جا افتادگیشو خیلی دوست دارم . یه جورایی مظلومه .  

(باز انگشتر سنگینی می کنه .درش می یارم و می ذارم کنارم و تایپ کردنو ادامه می دم !)  

و باز همیشه از محمد رضا فروتن خوشم می یومده .اون چهره ی غم گرفته و اون صدای خش دار دوست داشتنی . اون بغضهای آشناش و اون عصبانیت های از سر دردش .   اون غرور و یک دنده بازیهاش . بازیگر تواناییه .من بازیشو دوست دارم یعنی تمام نقشهایی که بازی کرده را دوسشون دارم  ! 

وقتی دیدم این دوتا بازیگر محبوبم تو یه تله تئاتر اونم با اسم خرده جنایتهای زن وشوهری بازی می کنند قلقلک شدم که حتما حتما ببینم .  

مخصوصا با  این دیالوگ جالب تو تبلیغاش  : 

فروتن( اسم نقششو یادم رفت !!!! ): من می بخشمت  

نیکی کریمی (لیندا ): خوش به حالت !!!!!!!!!!!!!! 

کلی جالب بود واسم  ! 

امشب دیدم ! خیلی جالب بود .خیلی زیاد ! و خوشحالم که این تله تئاتر رو دیدم .   

عجب حالگیری بود دیالوگهایی که بینشون ردو بدل می شد   

چقدر داستانش جالب بود .  

کاره این کاراکتر فروتن هم کلی جالب و کار آمد اومد   

ما خیلی از این تله تئاتر خوشمان آمده ! دلمان برای فضای دو نفره و جنجالی اش تنگیده ! 

------------------------------------------------------------------------------------------- 

مارجانیکا من یه سوال خصوصی ازت دارم  

می گما ما ها از زندگیو این دنیا و  خودمون خسته شدیم .تو بعد این همه مدت، از خدایی کردن  وسرو کله زدن با ماها  خسته نشدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

------------------------------------------------------------------------------------------------ 

دو تا بسه پروفن یعنی اینکه من باید و اصلش اینه که درد داشته باشم و درد بکشم اما من درد ندارم و دردی حس نمی کنم !!!!!   

پس وقتی خلا دردناک( سر درد) می یاد سراغم باید خیلی خیلی خیلی خیلی دردناک باشه که من حسش می کنم و اشکمو در می یاره !‌ 

خیلی قدرت تحمل دردم بالاستا !!!!!! 

با این قیافه ی جالب و یه صورت یه طرف ورم کرده امروز همه جا رفتم حتی رستوران !!!!!! 

معلوم نیس چه مر گیم هست . باز معلوم نیس این عفونت از کجا سرو کله اش پیدا شده .

لعنتی .لعنتی .لعنتی.   

ببین من کم نمی یارم . تا وقتی هستم زندگی می کنم ! اینو بفهم . 

----------------------------------------------------------------------------------------------- 

وقتی اومدم خونه دلم گرفته بود . روزه بدی نبود .کلی به خاطر این  قیافه مسخره شدم و خندیدیم( خونه عمو و پدر بزرگ و توسط داداشی و دایی و عمو و همه و همه )  اما وقتی رسیدیم خونه من یهو خالی شدم . احساس کردم اگه اقدامی نکنم اشکمو که بی اراده سرازیر می شه

یه آهنگ شاد تازه گذاشتم و  حرکت !
نمی خواستم به هیچی فکر کنم !‌به هیچی هیچی هیچی !
------------------------------------------------------------------------------- 

چندروزه هی می یا د تو ذهنم . همین که می یاد سرش داد می کشم و می گم گمشو بیرون ! 

نمی خوام بهش فکر کنم . می خوام که فراموش بشه !
به همین راحتی به همین خوشمزگی 

هر چن دفعه دیگه هم بیاد باز همینو می گم : سرمو تکون می دم و می گم گمشو از تو ذهنم !!!! 

-------------------------------------------------------------------------------------------------------- 

دایی چی می گفت وقتی گفتم که شرکت گفت خانوم نمی گیرن ! گفت آره نمی تونن بگیرن چون مربوط به وزارتخونه است و دولتی ! 

این یه راه بن بست بود اما کلی راه باز دیگه هست ! اگه هم راه بازی پیدا نکردم یه راهی می سازم ! 

فعلا باید به جهاد سازندگی و جهاد کشاورزی هم سر بزنم . اگه نشد یه شرکت خصوصی ! 

من  این کارو می خوام پس تلاش می کنم و بهش می رسم !  

----------------------------------------------------------------------------------------------------

دلم واسه وبلاگهای قبلیم و نوشته هاشون تنگ شده ! یه سریشو احیا کردم اما خیلی هاش و اونهاییشون که دوست داشتم را ندارم  

خیلی حیف شد الان پشیمونم از اینکه حذفشون کردم  

خیلی خیلی دوسشون داشتم  

بعد ۵ سال !!!! نباید به حرف دایی گوش می کردم .  اونها واسه من بیشتر از نوشته و وبلاگ بودن .نیمی از خودم بودم و من با این کارم قتل نفس کردم . نیمی از خودمو کشتم ! 

ابله ! 

جالب می دونی کجاست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

اینکه دنباله این بودم که ببینم نوشته هام جایی پیدا می شن بعد دیدم جاهایی هستن که مو به مو نوشته های منو حتی خاطرات شخصیم را به نام خودشون ثبت کردن بی کمو کاست !
اولین باره از اینکه نوشته هام به سرقت رفتن خوشحال شدم . داستانمو بگو !!!! خوب شد کاملشو نذاشتم !!!!  

اما کاش همه اش را دزدیده بودن . فقط از عید به بعد را تونستم پیدا کنم ! 

------------------------------------------------------------------------------- 

خط من آزاده فکر من مشغوله  

خط تو اشغاله فکر تو آزاده ! 

 
 -------------------------------------------------------------------------------------------------  

چرا گاهی گاها از سر گناهی یا بی گناهی گاهی گاها گم می شیم گرگ می شیم گاهی گاها ؟؟؟؟ واقعا چرا ؟؟؟؟  

------------------------------------------------------------------------------------------------------ 

بذار تا واست از آرزوهام بگم از عجیب ترین و دست نیافتی و گاها بی ارزششون اما واسم آرزو اند 

مثل : 

رفتن به یه سینمای آمریکایی واسه دیدن یه فیلم قشنگ و دیدنی و پر مفهوم  ! باید کلی جالب باشه   

رفتن به یه شهربازی خیلی خیلی مجهز با تفریحات کاملا مهیج  

رفتن به تئاتر تهران و دیدن یه تئاتر عمیق و دوست داشتنی  

داشتن یه ماشینه آخرین سیستم و خوشگل و رو باز و ویراژ دادن با آخرین سرعت تو یه جاده ی عریض و  طولانی و عبور از جنگل و کنار دریا و باد خنک 

داشتن یه خونه دوبلکس که کلی پله داشته باشه و بزرگ و ویلایی باشه  اونم با تمام تجهیزات مدرن و لوکس که هیچ کس نداشته باشه و مخصوص و شخصی واسه من باشه  

سفر به کله دنیا و دیدن قشنگ ترین مناظر و بکر ترین طبیعت و جاهای باستانی جهان  

رفتن به یه سیاره دیگه 

داشتن یه شبکه ی رادیویی که با صدای شاد و بشاش بگم: 

سلام بر جوونها ! کلی چرند بلغور کنم و در پایان با صدای بلند و شاد بگم 

خوش باشین جوونها ! 

سفر با دوچرخه به دور ایران که حسابی   طولانی مدت  باشه ! 

دیدن و صحبت از نزدیک ابراهیم حاتمی کیا 

داشتن یه اتاق با دکارسیونه طراخی خودم (که سالهاست داره خاک می خوره ) و با تجهیزات و امکانات خاصه  خودم و اون طراحی دل خواه و عجیب و غریب !!! 

اینا آرزوهای کشکیم بود !  

کلی آرزو ی آرمانی و ایده آلی هم دارم که معذورم از نوشتن  ! 

نظرات 2 + ارسال نظر
سلمان جمعه 12 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 19:57 http://www.salibiography.blogfa.com

سلام
این پستت واقعا پیچیده بود!

ژاندارک جمعه 12 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 20:10

سئوال خصوصی از مارجانیکاتو اینطوری عمومی می پرسی ناراحت نشه! :دی
در مورد اون غلط املایی هم خواستم که پست بذارم و بگم که از کجا آب میخوره چون فقط تو نبودی که در اون رابطه کامنت گذاشتی کامنتای خصوصی دیگه ای هم داشتم بعد گفتم بی خیال نظر حضار! :دی
اوه راستی! چون کم می بینمت همین جا: سلام....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد